ایرج بسطامی ؛ از آلبوم " خزان و آرزو " ؛ تصنیف برگ خزان  
 

برگ خزان-ایرج بسطامی

 

به رهی دیدم برگ خزان، پژمرده ز بیداد زمان
که از شاخه جدا بود
چو ز گلشن رو کرده نهان ، در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی

ای عاشق شیدا، دلداده ی رسوا
گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی، باشد نه وفایی
جز ستم ز دل نبرده ام
آه بار غمت در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شود نوگل گلشن و دیده شود
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پیوست
من ماندم و صد خار ستم
این پیکر بی جان

لینک دانلود - ایرج بسطامی
لینک دانلود - مرضیه