تيزهوشي يك پدر !!!!
پدر : دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج كنی
پسر : نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب كنم
پدر : اما دختر مورد نظر من ، دختر بيل گيتس است
پسر : آهان اگر اينطور است ، قبول است
پدر به ديدار بيل گيتس می رود
پدر : برای دخترت شوهری سراغ دارم
بيل گيتس : اما برای دختر من هنوز خيلی زود است كه ازدواج كند
پدر : اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانك جهانی است
بيل گيتس : اوه ، كه اينطور! در اين صورت قبول است
پدر به ديدار مديرعامل بانك جهانی می رود
پدر : مرد جوانی برای سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم
مديرعامل : اما من به اندازه كافی معاون دارم !
پدر : اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است !
مديرعامل : اوه ، اگر اينطور است ، باشد
و معامله به اين ترتيب انجام می شود
نتيجه اخلاقی : حتی اگر چيزی نداشته باشيد باز هم می توانيد چيزهايی بدست آوريد. اما بايد روش مثبتی برگزينيد.
چو ایران نباشد تن من مباد