روي در روي سياهي - فريدون مشيري
روی در روی سیاهی
ایستاده ، راست
یکه و تنها ، تمام شب
در کلامش ، نور
بر زبان ، آتش
بر لبش ، فریاد :
شمع .
شعله افزون می کند گر سر به تیغش بر زنند !
تیرگی گم می شود چون شمع ها روشن کنند .
راست - هم چون شمع - خواهد ایستاد آیا
روی در روی سیاهی
یک تن از این جمع ؟
ایستاده ، راست
یکه و تنها ، تمام شب
در کلامش ، نور
بر زبان ، آتش
بر لبش ، فریاد :
شمع .
شعله افزون می کند گر سر به تیغش بر زنند !
تیرگی گم می شود چون شمع ها روشن کنند .
راست - هم چون شمع - خواهد ایستاد آیا
روی در روی سیاهی
یک تن از این جمع ؟
فريدون مشيري
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:27 توسط vahid
|
چو ایران نباشد تن من مباد